چراغ
نویسه گردانی:
CRʼḠ
چراغ . [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «ازقرای قبه ٔ داغستانست ». (مرآت البلدان ج 4 ص 217).
واژه های همانند
۱۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
چراغ آباد. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج که در 38هزارگزی جنوب خاوری سنندج که در 9هزارگزی جنوب راه شوسه...
چراغ آباد. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان که در 21هزارگزی شمال باختری صحنه و 2هزارگزی خاور راه شوسه...
چراغ آباد. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار که در 39هزارگزی شمال باختری چاه بهار و 8هزارگزی شمال راه مالرو چاه بها...
چراغ آباد. [ چ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 140هزارگزی جنوب کهنوج ، سر راه فرعی کهنوج به مین...
چراغ آباد. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 41هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و 3هزارگزی جنوب راه ...
چراغ آباد. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 47هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و 4هزارگزی باختر راه...
چراغ آباد. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرببک بخش دامغان شهرستان خرم آباد که در 55هزارگزی باختر نورآباد و 36هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم...
چراغ آباد. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یوسفوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 19هزارگزی باختر الشتر و5هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آ...
چراغ بازی . [ چ َ / چ ِ ](حامص مرکب ) نوعی بازی در نور چراغ . قسمی بازی در روشنی چراغ که سایه هایی بر دیوار افکنند : گردون که طلسم داغ ساز...
چراغ برق . [ چ َ / چ ِ غ ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ چراغ الکتریکی . چراغی که بنور برق روشن شود. چراغی که نیروی الکتریسیته منبع و ...