اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چرب پهلو

نویسه گردانی: CRB PHLW
چرب پهلو. [ چ َ پ َ ] (ص مرکب ) کنایه از کسی است که از مردم از پهلوی او فائده ونفع یابند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکس که مردم از او بهره مند شوند :
پهلو از من تهی مکن که مرا
پهلوی چرب هم ز پهلوی تست .

خاقانی .


|| فربه را نیز گویند، که نقیض لاغر باشد. (برهان ). بمعنی فربه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مجموعه ٔ مترادفات ص 268). نقیض لاغر. (ناظم الاطباء). چاق و چله :
بس کن از جان خشک خاقانی
که نه بس صید چرب پهلوئی .

خاقانی .


از سفر می آیم و در راه صید افکنده ام
اینت صیدی چرب پهلو کارمغان آورده ام .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
پهلو چرب . [ پ َوِ چ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پهلوی چرب . || جمعیت و فائده ٔ معتدبه . (آنندراج ) : در روزگار پهلوی چربی ز کس ندیددائم بود ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.