اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چرخ

نویسه گردانی: CRḴ
چرخ . [ چ َ ] (اِ) ۞ نام پرنده ای است شکاری و به این معنی با غین نقطه دار هم آمده است . (برهان ). نام پرنده ای شکاری است ؛ و صحیح به غین معجمه باشد. (آنندراج ). باز سپید. (ناظم الاطباء). مرغ شکاری . چرغ ، که معرب آن «صَقْر» است . رجوع به چرغ و صَقْر شود :
سوی دشت نخجیر با یوز و باز
همان چرخ و شاهین گردنفراز.

فردوسی .


پس اندر دوان هفتصد بازدار
چه با باشه و چرخ و شاهین کار.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
این واژه در حقیقت چرخ طافی (طوافی) است. وهمان گاری است که دوره گردان متاع خود بر آن گذارند و برای عرضه در محلات بگردند
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جایی که ارابه فرود و چرخ هواپیما در هنگام پرواز در آن پنهان می شود.
چرخ طیاره. چرخ دنده٠ چرخ دندانه دار٠ در حال حال حاضر کاربرد آن منسوخ شده است٠ چرخی دندانه دار که به دور خود چرخیده و سایر چرخ ها را نیز به حرکت در می ...
چرخ ریسک . [ چ َ س َ ] (اِ مرکب ) جانوری است شبیه به ملخ و کوچکتر از او و بالهای او در زیر کاسه ٔ پشت او میباشد و پیوسته فریاد میکند خصوصاً شب...
چرخ دلو. [ چ َ خ ِ دَل ْوْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخ دولاب . دولاب . چرخاب . چرخ چاه . چرخی که دلو را از چاه برکشد. چرخی که بوسیله ٔ آن ...
چرخ تیز. [ چ َ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح ورزشکاران ، چرخ زدن با یک پای تمام و نوک پای دیگر اما زیاد چرخ زدن . (فرهنگ نظام ).
چرخ چاه . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخاب . دولاب . چرخی که بدان خاک کنده از ته چاه برکشند. چرخی که در کاریزها برای کشیدن خاک ...
پیک چرخ . [ پ َ / پ ِ ک ِ چ َ ] (اِخ ) کنایه از ماه باشد. (آنندراج ).
تازه چرخ . [ زَ / زِ چ َ ] (ص مرکب ) کسی که تازه برتبه ٔ عالی رسیده . (فرهنگ نظام ). ناآزموده . تازه کار : این تازه چرخها که امروز روی کارند...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۸ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.