اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چرخ

نویسه گردانی: CRḴ
چرخ . [ چ َ ] (اِ) ۞ نام پرنده ای است شکاری و به این معنی با غین نقطه دار هم آمده است . (برهان ). نام پرنده ای شکاری است ؛ و صحیح به غین معجمه باشد. (آنندراج ). باز سپید. (ناظم الاطباء). مرغ شکاری . چرغ ، که معرب آن «صَقْر» است . رجوع به چرغ و صَقْر شود :
سوی دشت نخجیر با یوز و باز
همان چرخ و شاهین گردنفراز.

فردوسی .


پس اندر دوان هفتصد بازدار
چه با باشه و چرخ و شاهین کار.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
چرخ گردان . [ چ َ گ َ ] (نف مرکب ) گرداننده ٔ چرخ . بحرکت آورنده ٔ هر نوع چرخ و دستگاه . || (اِخ ) کنایه از باری تعالی که گرداننده ٔ چرخ و فل...
چرخ ریسوک . [ چ َ ] (اِ مرکب ) در تداول اهالی شهرستان گناباد، که از شهرهای خراسانست ، پرنده ایست باندازه ٔ گنجشک یا بلبل که در ماه اسفند و ف...
چرخ سواری . [ چ َ س َ ] (حامص مرکب ) سوار دوچرخه شدن .
چرخ کمان . [ چ َ خ ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حلقه ٔ کمان . (غیاث ). دور کمان : کباده ز چرخ کمان ساختی بهر گشتنی تیری انداختی .نظامی .
چرخ کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیز فلزی را با چرخ صیقل دادن یا تیز کردن . (فرهنگ نظام ). چاقو یا کارد و امثال آن را با چرخ تیز کردن . ...
چرخ کبود. [ چ َ خ ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه ازفلک اول باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). مرادف چرخ ترساجامه و چرخ گندناگون . (از انجم...
چرخ غدار. [ چ َ خ ِ غ َدْ دا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان . گردون . فلک . || بخت . || بخت بد و سرنوشت بد. (ناظم الاطباء). رجوع به چرخ س...
آینه ٔ چرخ . [ ی ِ ن َ / ن ِ ی ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خورشید.
گرده ٔ چرخ . [ گ ِ دَ / دِ ی ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || ماه را نیز گویند. (برهان ...
چرخ سه پا. [ چ َ خ ِس ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح زورخانه ، چرخیدن بطور مخلوط از چرخ پر و چرخ تیز و چرخ جنگلی . (فرهنگ نظام ). رجوع ...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۸ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.