اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چرخ زن

نویسه گردانی: CRḴ ZN
چرخ زن .[ چ َ زَ ] (نف مرکب ) کنایه از رقاص باشد. (برهان ) (آنندراج ). رقاص . (ناظم الاطباء). بازیگر :
در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن
بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام .

خاقانی .


|| کنایه از مردم سیاحت کننده باشد. (برهان ). کنایه از سیاح . (آنندراج ). سیاح و سیاحت کننده و مسافر. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
چرخ زن . [ چ َ خ ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )چرخ پیرزن . آلت پنبه ریسی . آلت ریسندگی : چرخ چون چرخ زنان نالانست دل ز چرخ اینهمه نالان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.