اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چنگ

نویسه گردانی: CNG
چنگ . [ چ ُ ] (اِ) سخن و گفتار بود. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || امر بسخن کردن . (آنندراج ) (انجمن آرا). و رجوع به چنگیدن شود. || برچیدن مرغ دانه را از زمین . (برهان ). و دانه که مرغ از زمین برچیند. (ناظم الاطباء). || کشتی و جهاز بزرگ . (برهان ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چنگ برگرفتن . [ چ َ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دست بازداشتن . دست برگرفتن : بتیغ از غرض برنگیرند چنگ که پرهیز و عشق آبگینه ست و سنگ .سعدی (...
چنگ انداختن . [ چ َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) چنگ زدن و خراشیدن . رجوع به چنگ زدن شود.
چنگ سغدیانه . [ چ َ گ ِ س ُ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی چنگ بوده است : بنشان بطارم مر ترک خویش رابا چنگ سغدیانه و با بالغ و کدو.عما...
چنگ ساز کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چنگ نواختن . چنگ را بنغمه در آوردن . چنگ سراییدن : در آن مجلس که عیش آغاز کردندبیکجا چنگ و بربط س...
چنگ تیز کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آماده نبرد و کشتار شدن : چون بر تو همی تیز کند چنگ پس او راجوینده چرایی تو به دندان و به چنگال ....
چنگ بازداشتن . [ چ َ ت َ ] (مص مرکب ) رها کردن و دست کشیدن : یلانند با چنگهای درازندارند از ایران چنین چنگ باز.فردوسی .
بسر چنگ آمدن . [ ب ِ س َ رِ چ َ م َ دَ ] (مص مرکب ) مرادف بسر دست آمدن . کنایه از کمال قریب یا در قبض و تصرف خود آمدن بود. (آنندراج ) : دست ...
فرا چنگ آوردن . [ ف َ چ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) در چنگ آوردن . (از آنندراج ). به چنگ آوردن : گر باشد چون شراره در سنگ چون آهنش آورم فرا چنگ . ...
چنگ بر دل زدن . [ چ َ ب َ دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) مثل ناخن بر دل زدن . (آنندراج ) : بلبل خوش خوان چو بر آهنگ زدبر دل مستان چمن چنگ زد. یحیی...
پولاد چنگ سانگ . [ ] (اِخ ) (امیر...) پولادچینگ سانگ . سفیر قاآن در دربار کیخاتوخان . صدر جهان با مشاوره ٔ او به تهیه ٔ چاو و رائج کردن آن بجا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.