اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چینی

نویسه گردانی: CYNY
چینی . (اِخ ) (خط...) چینی ؛ یعنی الفبایی که چینیان بکار می برند طبق روایات اختراع امپراطور چین «فوهی » است ، و هر حرف چینی اساساً متشکل از یک ریشه یا «کلید» و یک «فونتیک » است امروز غالباً توافق دارند که همه ٔ حروف فرهنگ چینی را از 214 کلید استخراج کنند :
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه سغدی ، چه چینی و چه پهلوی .

فردوسی .


رجوع به دایرة المعارف فارسی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عیب چینی . [ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) عیبجوئی . (آنندراج ). نکته گیری و ایرادگیری . (از ناظم الاطباء).
خرز چینی . [ خ َ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرز یمانی . جِزْع . رجوع به خرزیمانی شود.
دست چینی . [ دَ ] (حامص مرکب ) انتخاب . گزینش . و رجوع به دست چین شود.
سخن چینی . [ س ُ خ َ ] (حامص مرکب ) نَمّامی . خبرکشی : سخن چینی از کس نیاموختیم ز عیب کسان دیده بردوختیم .نظامی .
شاه چینی . (اِ مرکب ) عصاره ٔ گیاهی است چینی ، و بعضی گویند حنای آنجا را با سرکه می سرشند وآن را شاه چینی می گویند. طلا کردن آن دردسر را ببرد....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بدل چینی . [ ب َ دَ ] (اِ مرکب )سفالینه که بر روی آن لعابی از شیشه کنند. کبود آن را فیروزه ای و زرد آن را ذرتی گویند. (یادداشت مؤلف ). نام...
پشم چینی . [پ َ ] (حامص مرکب ) عمل چیدن یا بریدن پشم حیوانات .
جمد چینی . [ ج َ م َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی باشد سفید که در داروهای چشم بکار برند. (برهان ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.