اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چینی

نویسه گردانی: CYNY
چینی . (اِخ ) (خط...) چینی ؛ یعنی الفبایی که چینیان بکار می برند طبق روایات اختراع امپراطور چین «فوهی » است ، و هر حرف چینی اساساً متشکل از یک ریشه یا «کلید» و یک «فونتیک » است امروز غالباً توافق دارند که همه ٔ حروف فرهنگ چینی را از 214 کلید استخراج کنند :
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه سغدی ، چه چینی و چه پهلوی .

فردوسی .


رجوع به دایرة المعارف فارسی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چینی جان . (اِخ ) محلی در راه رامسر به رشت .
چینی ساز. (نف مرکب ) آنکه چینی سازد. که ساختن ظروف لعابدار از خاک چینی کار دارد. که کارش ظروف لعابدار ساختن از خاک چینی است .
چینی کار. (ص مرکب ) که کار آن چون کار چینیان است . که تصاویر و نقوش و عمل چینیان باشد : نقش این کارگاه چینی کاربهترک بستمی درین پرگار.ن...
چینی ناز. (ص مرکب ) دارای ناز و کرشمه ٔ چینی . با کرشمه و غنج و دلال چون چینیان : گفت رومی عروس چینی نازکای خداوند روم و چین و طراز.نظام...
چینی نگار. [ ن ِ ] (ن مف مرکب ) که آفریننده ٔ آن چینی باشد. که از مردم چین آن را ساخته و پرداخته باشد. ساخته و پرداخته ٔ دست چینی . || د...
چینی نواز. [ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ چینی . که مایه ٔ نوازش چینی است : ز غلغل صراحی است چینی نوازدهان قدح مانده از خنده باز.ظهوری .
حاصل چینی . [ ص ِ ] (حامص مرکب ) ۞ درو. درویدن محصول . حصاد. جَنْی .
حروف چینی . [ ح ُ ] (حامص مرکب ) عمل حروف چین . || (اِ مرکب ) جای چیدن حروف .- اطاق حروف چینی ؛ اطاقی که دستگاهها و گارسه های حروف چینی د...
خاک چینی . [ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خاکی که برای چینی سازی بکار میرود و معادن آن اغلب در آذربایجان و بین قم و طهران یافت میشود.
خرده چینی . [ خ ُ دَ / دِ ](حامص مرکب ) خرده گیری . نقد. (یادداشت بخط مؤلف ).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.