اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چینی

نویسه گردانی: CYNY
چینی .(ص نسبی ، اِ) بافته . منسوج . گلیم منقش :
ز مقراضی و چینی بر گذرگاه
یکی میدان بساط افکنده بر راه .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
چینی پارچ . (اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری . در 34هزارگزی جنوب خاوری بهشهر واقع است کوهستانی و جنگلی است . ...
ریوند چینی . [ ری وَ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ ریوند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ریوند شود.
آلوی چینی . [ ی ِ چی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام درختی است که میوه ٔ آن را تولی و تیره تُلی و چاکشو، و برود نیز گویند.
اسباب چینی . [ اَ ] (حامص مرکب ) ۞ تهیه ٔ مقدمات عملی برعلیه کسی . توطئه . و با فعل کردن استعمال شود.
امرود چینی . [ اَ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی امرود است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). کمثری صینی . (قانون ابن سینا).
چینی بندزن . [ ب َ زَ ] (نف مرکب ) کاسه بند. کاسه دوز. شعاب . که قطعات شکسته ٔ چینی و سفال را به کمک بندهای کوچک فلزی بهم متصل کند. طبق بن...
آینه ٔ چینی . [ ی ِ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آینه ای از فولاد جوهردار. آینه از مس و نقره و برنج . (تحفه ). ظاهراً آینه ٔ حلبی نیز...
عشبه ٔ چینی . [ ع ُ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ نوعی از عشبه که ریشه اش در طب عوام بهترین داروی تصفیه کننده ٔ خون و ضد نقرس ...
آیینه ٔ چینی . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آینه ٔ چینی . و آن آیینه ای بوده است که از آهن و فولاد جوهردار می کرده اند. آینه ٔ حلبی...
چینی بندزدن . [ ب َزَ دَ ] (مص مرکب ) بهم پیوستن قطعات کاسه و بشقاب شکسته و امثال آن با بندهای کوچک فلزی . کاسه دوختن .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.