اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چینی

نویسه گردانی: CYNY
چینی . (ص نسبی ،اِ) نوعی ظرف شکستنی که از گل و به طرز مخصوص سازندو در کوره پزند. سفالینه ای لطیف که اول به چین کردندی و امروز در همه جا سازند و باز بدان نام چینی دهند. ظرف آبگینه که در قدیم از چین می آوردند و بدین سبب به چینی شهرت گرفته است . قسمی ظروف سفالین منقش . ظروف از خاکی مخصوص . ظروف سفالی که با خاک مخصوص پزند و لعاب بر آن دهند. قسمی سفالینه ٔ لطیف :
تا توانی سعی کن از بهر آش
کاسه گر چینی نباشد گو مباش .
نیز رجوع به ترکیب خاک چینی شود.
- چینی بنددار ؛ چینی بندکرده . ظرف چینی شکسته که او را پیوند کرده باشند :
آرند ز صنعت تو اعجاز
در چینی بندکرده آواز.

واله ٔ هروی (در صفت کارگران هرات ).


به آرایش خود چو خیزد گناه
دهد زهد در دیده داد نگاه
به سر بر به یک توبه ٔ استوار
ز قیمت فتد چینی بنددار.

ظهوری .


- چینی رشیدی ؛ قسمی از چینی . (آنندراج ) : اگر چینی رشیدی از قصر برآید بجای رشید خانش می دانند. (ملاطغرا).
- چینی سِوْر ؛ نوع نفیسی از ظرف چینی که در شهر سِور ۞ فرانسه کنند.
- چینی فغفوری ؛ نوع نفیسی از چینی . نوعی چینی نفیس . رجوع به فغفوری شود.
- چینی کر ؛ چینی کم آواز که چون بر جدار آن ضربه ای زنند آوازی با زنگ و ممتد برنیارد :
پست گردد چو سخن عیب سخن پردازست
چینی کر لقب چینی کم آوازست .

تأثیر.


- چینی مرغی ؛ نوع نفیسی از چینی با نقش خاص و تصاویر.
- چینی هشترخان ؛ نوعی از چینی که از هشترخان روسیه آرند و نوع پست چینی است .
- خاک چینی ۞ ؛ یکی از خالصترین اقسام خاک رس است و بیشتر آن را کائولینیت تشکیل میدهد. این اصطلاح را بعضی مترادف با کائولن بکار میبرند. خاک چینی در سفالگری (خاصه در ساختن چینی های ظریف ) بکار میرود زیرا خوب قالب گیری میشود و ریزدانه است ، و با آتش سفید میگردد. در کاغذسازی نیز موارد استعمال دارد. (از دائرة المعارف فارسی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
چینی سازی . (حامص مرکب ) هنر یاصنعت ساختن ظروف و اشیاء لعابدار و از خاک چینی . رجوع به دایرة المعارف فارسی (ذیل سفالینه سازی ) شود.
چینی طراز. [ طَ ] (ص مرکب ) دارای طراز چینی . با طراز چینی . با زینت و آرایش چینی : دگرباره این نظم چینی طرازببین تا کجا میکند ترکتاز. نظامی ...
چینی خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه که ظروف چینی در آن باشد. (آنندراج ). || رواقی که در عمارتها سازند و طاقهای مختصر نزدیک بهم به ط...
چینی خانه . [ ن َ ] (اِخ ) اسم محلی است در اصفهان از یک سمت جنب عمارت دولتی و از طرفهای دیگر پشت بازار مسگرها و میدان شاه واقع است . (مرآت...
چینی خانه . [ ن َ ] (اِخ ) رجوع به شیخ صفی الدین (بقعه ای ) در دایرة المعارف فارسی شود.
چوب چینی . [ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیخی است معروف و گیاه او بی گل و بی ثمر است . برگش به زنبق و ساقش به نی شبیه است و بهترین آ...
ثلج چینی . [ ث َ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا ثلج صینی رطوبتی منجمدبرفی است شبیه به نمک که از هند آرند جهت بیاض عین و ظلمت بصر و ضم...
چینی آموز. (ن مف مرکب ) آموخته از مردم چین . که داننده ٔ چینی تعلیم کند : این سخن را که چینی آموزست ۞ جامه نو کن که فصل نوروزست . نظامی ...
چینی بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز. در 27هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 24هزارگزی شوسه ٔ بست...
چینی بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. در 28هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 5هزارگزی راه شوسه ٔ ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.