حائض شدن
نویسه گردانی:
ḤAʼḌ ŠDN
حائض شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درس . دروس . طَمث . طهر.لک دیدن . خون دیدن . ناپاک شدن . حیض افتادن او را.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صاحب ، دارا ، برخوردار ، دارنده شدن. مثال: رای گیری برای انتخاب ۵ عضور اصلی و دو عضو علیالبدل شورای مرکزی کانونهای کارآفرینی سراسر کشور صورت گرفت که...
حایض شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تحیّض . عذر دیدن . حایض گشتن . بی نماز شدن . و رجوع به حائض شود.