اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حائل

نویسه گردانی: ḤAʼL
حائل . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حول و حیل . || متغیراللون . || شتربچه ٔ ماده همینکه از شکم مادر آماده برآمده باشد، و نر را سقب گویند. || خرمابن که سالی بار آرد و سالی نیارد. || اشتر ستاغ . شتر نازا. ناقه ٔ حائل ؛ آنکه باردار نشده باشد از گشن یافتن یا آنکه باردار نشود یک سال یا دو سال یا سالها. مقابل حامل . || نازاینده از هر حیوان . زنی که آبستن نیست . مقابل حامل . ج ، حیال ، حول ، حُوّل ، حولل . || میش که نزاید. || بازداشت : برزخ ؛ حائل و بازداشت میان دو چیز. (منتهی الارب ). مانع. حاجز. بازدارنده میان دو چیز. حِوال . حُوَل . حَوَل :
پرده چه باشد میان عاشق و معشوق
سد سکندر نه مانع است و نه حائل .

سعدی .


|| میانجی . || چون الف تأسیس را لازم دارند حرف دخیل را حائل نامند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ). || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: نزد بعض از شعراء عجم اسم دخیل است و شرح آن در ضمن معنی لفظ دخیل گفته آید، انشاء اﷲتعالی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
حائل . [ ءِ ] (اِخ ) موضعی است به نجد. || موضعی است میان دو کوه .
حائل /hā'(y)el/ (ا. ع.) مانع و حجاب میان دو چیز؛ هرچه میان دو چیز واقع شود. فرهنگ فارسی عمید. /////////////////////////////////// میان عاشِق و مَعشوق ...
ام حائل . [ اُم ْ م ِ ءِ ] (ع اِ مرکب ) ناقه . (المرصع). || مادر بچه ٔ نوزاد. (یادداشت مؤلف ).
ابن حائل . [ اِ ن ُ ءِ ] (اِخ ) هارون . اصل او از یهود، از مردم حیره . شاگرد ابوالعباس مبرد. و کتابی چند در نحو دارد. (ابن الندیم ).
هائل . [ ءِ ] (ع ص ) ترساننده . هول هائل ، تأکید است . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). هولناک و شدید و ترساننده ،مشتق از هول . (غیاث اللغات )...
حایل . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) رجوع به حائل شود.
حایل . [ ی ِ ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) ابوعبیده و ابوزیاد گویند: چشمه ٔ آبی است در بطن مروت در سرزمین یربوع . ابوعبیدة گوید : اذا قطعن حائلاً و المرو...
حایل . [ ی ِ ] (اِخ ) حفصی گوید: موضعی به یمامة است از بنی نمیر و بنی حمان از بنی کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم . و دیگران گفته اند: حایل در ...
حایل . [ ی ِ ] (اِخ ) ابن کلبی گوید: وادیی است میان دو کوه بنی طیی ٔ. امروءالقیس گوید : ابت اجاءٌ ان تسلم العام ربهافمن شاء فلینهض لها من ...
هایل . [ ی ِ ] (ع ص ) هائل . ترسناک . رجوع به هائل شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.