حاجات
نویسه گردانی:
ḤAJAT
حاجات . (ع اِ) ج حاجت .
- قاضی الحاجات ؛ برآورنده ٔ نیازها. یکی از اسماء صفات باری عزاسمه « : گفت [ دمنه ] بر درگاه ملک مقیم شده ام و آن را قبله ٔ حاجات و مقصد امید ساخته ».
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: غوتان qutān (سغدی) وایان vāyān، دَروان darvān (دری)*** فانکو آدینات 09163657861
بنه حاجات . [ ب ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی که در بخش مرکزی شهرستان دزفول واقع شده است . و دارای 200 تن سکنه است . (از فره...
قاضی حاجات . [ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قاضی الحاجات . آنچه حاجت ها برآورد : ای زر تو خدا نه ای ولیکن بخداستار عیوب و قاضی حاجاتی . || (...