اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حاصل

نویسه گردانی: ḤAṢL
حاصل . [ ص ِ ] (اِخ ) (شاه باقر مشهدی ). یکی از خدّام آستان مقدّس رضوی و متأخرین شعرای ایران است . در زمان سلطنت جهانگیر به هندوستان مهاجرت کرده و در آنجا ثروتی بدست کرده در سنه ٔ 1114 هَ . ق . درگذشته است . از اوست :
سحر چو شمع سیه روی گشت دانستم
که هرکه پرده دری کرد زود رسوا شد.

(قاموس الاعلام ترکی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
حاصل . [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حصول . بدست آمده . درآمد.برآمده . برآورده . برداشت . بهره . نتیجه . نتاج . دخل . جدوی . بر. بار. ثمر. ثمره ...
بی حاصل . [ ص ِ ] (ص مرکب ) بیهوده . بی فایده . بی نفع. بلاجدوی . لاطائل . (یادداشت بخط مؤلف ) : خار یابد همی ز من در چشم دیو بی حاصل دوالک باز...
حاصل خیز. [ ص ِ ] (نف مرکب ) ۞ بَرْوَر. برومند: زمینی حاصل خیز.
همتای پارسی این واژه ی عربی این است: آیام (سغدی): حاصل؛ لُس los (دری): ضرب.*** فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: دانمازیت dānmāzit؛ دانم dānm در پهلوی به معنی حاصل و آزیت در سغدی آذیت بوده به معنی جمع است.*** فانکو آدینات ...
واژه ای که نشان مصدری ندارد ولی معنی مصد.می دهد و با «ی» پایان می یابد. مانند: زیبایی، کهنگی، افسردگی، تازگی و ... (فرهنگ بزرگ سخن)
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: واتا چاویگ vâtâcâvig (واتا: معنی «کردی» + چاویگ: مصدر «کردی: چاوگ câveg») ****فانکو آدینات 09163657861
حاصل جمع. [ ص ِ ل ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه از جمع کردن چند عدد بدست آید، مثلاً حاصل جمع 5 و 7، دوازده باشد: 12 = 7 + 5 .
حاصل چینی . [ ص ِ ] (حامص مرکب ) ۞ درو. درویدن محصول . حصاد. جَنْی .
سال حاصل . [ ص ِ ] (اِ مرکب ) محصول و حاصل سال . (ناظم الاطباء). آنچه در سال از محصول بدست آید.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.