حبة
نویسه گردانی:
ḤB
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن مسلم . ابن مندة و ابن عبدالبر وابونعیم او را در عداد صحابه شمرده اند. (تنقیح المقال ج 2 ص 251). عبدان او را یاد کرده و حدیثی راجع به حرمت شطرنج از او از پیغمبر نقل کرده . ابن حزم نیز او را آورده . ابن قطان گوید: مجهول است و برخی او را همان حبةبن سلمة برادر شقیق دانسته اند. (الاصابة ج 2 ص 74). عسقلانی در لسان المیزان او را به حبةبن سلم خوانده گوید: برخی او را حبةبن سهل گفته اند. رجوع به لسان المیزان ج 2 ص 166 و 167 و قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن جریر. (و ظاهراً تصحیف جوین باشد). رجوع به الاصابة ج 1 ص 318 و حبةبن جوین شود.
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن جویر. رجوع به حبةبن جوین شود.
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن جُوَین بن علی بن عبد تمیم بن مالک بن غانم بن مالک بجلی عرنی ، مکنی به ابی قدامة عُرَنی . ابن داود در رجال خ...
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن جویه . رجوع به حبةبن جوین شود.
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن حابس تمیمی . ابن ابی عاصم او را چنین یاد کرده و روایتی از او از پیغمبر نقل کرده . ولیکن صحیح حَیّة است . (الاص...
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن خالد. برادر سوأبن خالد خزاعی . ابن عبدالبر و ابن مندة و ابونعیم او را در عداد صحابه شمرده اند. (تنقیح المقال ج...
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن سلمة برادرشقیق بن سلمة. تابعی است . رجوع به حبةبن مسلم شود.
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن عابس . برخی او را در عداد صحابه شمرند و برخی حَیّة آورده اند. مجهول است .(تنقیح المقال ج 1 ص 250). رجوع به حبة...
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) دختر مطلب بن ابی وداعة است ، مادر وی حبیبة دختر عقبةبن الحجاج سهمی است . با عبدالرحمان بن حارث بن نوفل بن حارث بن ...
حبة. [ ] (اِخ ) بنت قحطان . مادر اُدَد یکی از اجداد سیدالمرسلین است .