حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی ثابت الاسدی . وی مولای بنی کاهل باشد و نام ابوثابت قیس بن دینار است . ابوبکربن عیاش گوید: حبیب بن ابی ثابت را در سجده دیدم که اگر او را دیده بودی گفتی مرده است یعنی از طول سجده . کامل بن ابی العلاء گفت : حبیب بن ابی ثابت صدهزار بر قراء[ ظاهر اینست که فقراء باشد ] انفاق کرد. سفیان گفت که : حبیب بن ابی ثابت گوید: مااستقرضت من احد شیئاً احب الی من نفسی أقول لها أمهلی حتی تجی ٔ من حیث احب . مؤلف گوید: حبیب از ابن عمروبن عباس و جابر و حکیم بن حزام و انس بن مالک و ابن ابی اوفی از دو تن دیگرسند روایت دارد. وی به سال 119 هَ . ق . درگذشت . (صفة الصفوة ج 3 ص 59-60). ابواسحاق شیرازی مؤلف طبقات الفقها گوید: وی به سال 117 هَ . ق . فوت کرد. و هم وی گوید: ابوبکربن عیاش گفت : سه کس اند که چهارمی ندارند: حبیب بن ابی ثابت ، حکم بن عیینة، حمادبن ابی سلیمان . مامقانی گوید: شیخ طوسی یک بار او را از اصحاب علی (ع ) شمرد، و یک مرتبه در عداد اصحاب سجاد. و گوید: کنیه ٔ او ابویحیی و تابعی است و فقیه کوفه بود و چشم اولوچ بود. و در سال 117 وفات یافت و بار سوم او را در عداد اصحاب باقر(ع ) آورده گوید: اسدی کوفی تابعی بود. و چهارمین بار وی را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده است . لیکن از تاریخ مرگ او چنان برآید که زمان صادق (ع ) را جز اندکی درک نکرده ، چه سال 117 هَ . ق . سال اول امامت او بوده است . ولیکن در برخی نسخه های رجال شیخ طوسی به جای «117« »119» آمده است ، پس ممکن است دو سال از امامت صادق (ع ) را هم درک کرده باشد. ابن حجر در تقریب نیز این تاریخ را پذیرفته گوید: حبیب بن ابی ثابت قیس و گویند هندبن دینار اسدی کوفی مکنی به ابویحیی کوفی و ثقت بوده ، به سال 119 وفات یافت . صاحب جامع الرواة گوید: عامربن سمط از او روایت کند. ومحمدبن یعقوب از حسن از او روایت دارد. (تنقیح المقال ج 1 ص 251). عسقلانی او را به عنوان حبیب بن ثابت نام برده است . (لسان المیزان ج 2 ص 168). ولی چون در ص 174همان مجلد او را به نام حبیب بن ابی ثابت نقل کرده معلوم میشود که اولی ، غلط چاپی میباشد. رجوع به المصاحف سجستانی چ جفری 1937 م . ص 13 و 14 و عیون الاخبار ج 1 ص 300 و 308 و 339 و ج 2 ص 134 و 139 و ج 3 ص 21 شود.
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) دوست . (ترجمان جرجانی ). محبوب . محب . دوستدار. دوستگان . مقابل بغیض . ج ، احباب ، احباء،احبه : الکاسب حبیب اﷲ؛ کاسب حب...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) و حبیب اﷲ،لقبی از القاب رسول اکرم صلوات اﷲ علیه : ملوک شرق و سلاطین چین بدو نازندچو از خلیل و حبیب اهل شام و اهل ح...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) صاحب قاموس آرد: نام سی وپنج تن از صحابه و جماعتی از محدثان است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) شخصی خوش صحبت است ، و اشعار بسیار دارد، و خط را نیکو مینویسد، و شعر نیز نیکو میگوید وبا این فضیلت در کاشی کاری نظیر ندارد، ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) محدث است . سفیان از او روایت کند و او از سعیدبن جبیر. رجوع به تاریخ بیهق ص 205 شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) مولای اسیدبن أخنس . ابن ابی حاتم گوید: از پدرش روایت دارد. و من او را نشناسم . (لسان المیزان ج 2 ص 174).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) حبیب اﷲ. از شاگردان محمدرضا سهیلی بود. در عنفوان جوانی جاده ٔ عدم پیمود:ببرد دل ز کفم دوش مجلس آرائی سهی قدی سمن اندام ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) شهری از اعمال حلب است که آن را بطنان حبیب نیز گویند. رجوع به بطنان حبیب شود. (معجم البلدان ).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) یکی از چشمه های رود سلطانیه است ، و در آن جلگه بهترین آب از این چشمه جاری است . (مرآت البلدان ج 4 ص 233)...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) (درب ...) کوچه ای به بغداد بود که به نهر معلی گذرد. چند تن از محدثان به نام حبیبی بدان منسوب اند. (معجم البلدان ).