حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ربیعة السلمی . مکنی به ابی عبداﷲ. صحابیست . ابوعبدالرحمان عبداﷲ که از تابعین است فرزند او است و از این روی مکنی به ابوعبداﷲ است . ابن حبان و ابن مندة و خطیب از طریق وهب بن معاویه از عبداﷲبن حبیب ابوعبدالرحمان نقل کرده اند که گفت : پدرم از صحابه بود ومشاهد رسول دریافت . خطیب بغدادی و ابونعیم از طریق عطأبن سائب از ابوعبدالرحمان نقل کرده که : شنید حذیفه میگفت : «ان الضمار الیوم و السباق غداً» من به پدرم حبیب گفتم : اتستبق غداً؟ در جواب گفت : انما هو بالاعمال . رجوع به الاصابة ج 1 ص 320 شود. و در تنقیح المقال ص 254 و الاستیعاب ج 1 ص 124 به عنوان حبیب و در قاموس الاعلام ترکی بعنوان حبیب ابوعبداﷲ سلمی آمده است .
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه
حبیب . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حجر بصری . محدث است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حجر قیسی ، مکنی به ابی حجر. محدث است . رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 282 شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حذرة. عسقلانی گوید: شناخته نیست . ابوبکربن عیاش از او نقل کرده که : چون پیغمبر(ص ) ماعز را سنگسارکرد من نزد پدرم ا...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن الحرث .صحابی است . و له وفادة. رجوع به حبیب بن حارث شود.
حبیب . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحرث فی ثقیف . محدث است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حسان بن ابی ارشرَس اسدی . شیخ طوسی او را یک بار در عداد اصحاب سجاد(ع ) شمرده گوید: مولای ایشان [بنی اسد ] بود و از...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حسن کلینی (متوفی 329 هَ . ق .) در باب حدنباش (کفن دزد) از کتاب کافی و همچنین شیخ طوسی در باب حددزدی از کتاب تهذ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حسن بن ابان آجری . عبیداﷲبن موسی از وی روایت کند. (الذریعة ج 4 ص 307 از تفسیر علی بن ابراهیم قمی ص 343).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حسن بن شعبة. مکنی به ابی سفیان . محدث است .
حبیب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن حسن قزار. مکنی به ابوالقاسم . وی از ابومسلم کجی و دیگران حدیث شنیده . حمامی و ابونعیم و دیگران از او نقل کنند. ب...