اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حبیب

نویسه گردانی: ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عوف عبدی . برادر حارث بن عوف که یاد او گذشت ، می باشد. یکی از این دو برادر قاتل حطم هستند. (الاصابة ج 2 ص 55 و 58). ابن عبد ربه او را یکی از فرارین شمرده گوید: در یوم مرداء هجر از دست ابی فدیک فرار کرد. (العقد الفرید ج 1 ص 116). ابن قتیبة گوید: وقتی حبیب عوف در راه شام مردی را دید که زیاد شصت هزار به او داده بود که تجارت کند پس با وی همراه شد و چون فرصت یافت او را بکشت و اموال بگرفت . (عیون الاخبار ج 1 ص 175). و رجوع به حبیب بن عمروبن عمیربن عوف شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
حبیب العوفی . [ ح َ بُل ْ ع َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن عمیر شود.
حبیب اسکاف . [ ح َ ب ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب ابوعمیر شود.
حبیب اسلمی . [ ح َ ب ِ اَ ل َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن هند، و حبیب بن اسلم شود.
حبیب اعجمی . [ ح َ ب ِ اَ ج َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب عجمی شود.
حبیب افندی . [ ح َ اَ ف َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب اصفهانی شود.
حبیب اﷲ طبسی . [ ح َ بُل ْ لاهَِ طَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب اﷲبن نورالدین محمدبن حبیب اﷲ طبسی تونی شود.
حبیب اﷲ طبیب . [ ح َ بُل ْ لاهَِ طَ ] (اِخ ) (مسیح الدین ...) برادرزاده ٔ مولانا عزالدین حسین طبیب بود که در زمان میرزا سلطان ابوسعید از اطباء ز...
حبیب اﷲ رشتی . [ ح َ بُل ْ لاهَِ رَ ] (ا خ ) فرزند میرزامحمدعلی رشتی اصولی ، از شاگردان مبرز شیخ مرتضی انصاری ، و از مراجع تقلید درجه ٔ اول شیعه...
حبیب بلغاری . [ ح َ ب ِ ب ُ ] (اِخ ) خلیفه ٔ رشید بلغاری بود. رجوع به تاریخ مبارک غازانی چ 1940م . ص 153 شود.
حبیب انصاری . [ ح َ ب ِ اَ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن عمروبن محصن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.