حجرة
نویسه گردانی:
ḤJR
حجرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) ناحیه ٔ سرای . ج ، حجر. حجرات . حواجر، یقال للرجل اذا کثرماله انتشرت حجرته ، و فی المثل یربض حجرةً و یرتعی وسطاً.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هم حجره . [ هََ ح ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ) آن که با دیگری در یک حجره زندگی کند. همنشین . دوست : مغی را که با من سر و کار بودنکوروی و هم حجره ...
چهل حجره . [ چ ِ هَِ ح ُ رِ ] (اِخ ) از قراء و مزارع بلوک چناران مشهد مقدس است . (مرآت البلدان ج 4 ص 303). دهی است از دهستان میان ولایت بخش ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هجرة ذی غبب . ۞ [ هَِ رَ ت ُ غ َ ب َ ] (اِخ ) از نواحی ذمار یمن . (معجم البلدان ).
کلاته حجره . [ ک َ ت ِ ح َ ج َ رِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان برکال بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر. محلی جلگه ای و گرم سیر است . (از فرهنگ جغرافی...