گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حدس نویسه گردانی: ḤDS حدس . [ ح َ دَ ] (اِخ ) لغتی است در عدس ۞ و آن نام قومی است بزمان سلیمان نبی که بر استران درشتی کردندی و استران بشنیدن ذکر آنان گریختندی ، تا آنجا که کلمه ٔ حدس ، زجر گردید استران را. (منتهی الارب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی حدث حدث /hadas/ معنی ۱. (فلسفه) = حادث ۲. (صفت) ویژگی امری که تازه واقع شده. ۳. امری که معروف در سنت وشریعت نباشد؛ بدعت. ۴. (اسم، صفت) جوان؛ نوجوان. ۵. اد... حدث حدث . [ ح َ دُ / دِ ] (ع ص ). مرد بسیارسخن . پرسخن . || خوش سخن . (منتهی الارب ). حدث حدث . [ ح ِ ] (ع ص ) حَدِث . (منتهی الارب ). همسخن : حدث ملوک ؛ صاحب حدیث پادشاهان . قصه گوی و هم سخن آنان . هوحدث الملوک اذاکان صاحب حدیثه... حدث حدث . [ ح َ دَ ] (ع اِ) مرد جوان . (منتهی الارب ). جوان . مردم جوان . ج ، اَحداث . (منتهی الارب ). برنا : شنیدم که درویشی را با حدثی بر خبثی ... حدث حدث . [ ح َ دَ ] (اِخ ) یاقوت گوید: دژی است حصین میان ملطیه و سمیساط ۞ و مرعش . از مرزهاست ، و آنرا «حمراء» نیز نامند چون خاک آن سرخ میباش... حدث الرقاق حدث الرقاق . [ ح َ ثُرْ رِ ] (اِخ ) موضعی است به شام . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود