حدیث
نویسه گردانی:
ḤDYṮ
حدیث . [ ح ِدْ دی ] (ع ص ) پرسخن . بسیارسخن . (منتهی الارب ). بسیارحدیث . || خوش سخن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
حدیث کنان . [ ح َ ک ُ ] (نف مرکب ،ق مرکب ) در حال حدیث کردن : مشعلها افروخته بودند و حدیث کنان میراندند. (تاریخ بیهقی ص 151).
صاحب حدیث . [ ح ِ ح َ ] (ص مرکب ) آنکه حدیث داند. محدث : موفق امام صاحب حدیثان و همه ٔ اعیان گفتند صواب جز این نیست که اگر جز این کرده ...
حدیث قدسی کلامی است که به باور مسلمانان از سوی خدا بدون به چالش طلبیدن ناباوران (تحدی) و بدون غرض اعجاز به پیامبر وحی شدهاست.[۲]
کنار آیات قرآنی و ا...
حدیث نفس . [ ح َ ث ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ با خویشتن گفتن . سخن با خویش گفتن . به خود گفتن . تزکین .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حدیث نبوی . [ ح َ ث ِ ن َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حدیثی که از پیغمبر روایت شود. در مقابل حدیث الهی و حدیث قدسی . در مقابل احادیث غیرن...
غریب حدیث . [ غ َ ب ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به غریب الحدیث شود.
حدیث معضل . [ ح َ ث ِ م ُ ض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف است . رجوع به حدیث شود.
حدیث معلل . [ ح َ ث ِ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف است . رجوع به حدیث شود.