حراث
نویسه گردانی:
ḤRʼṮ
حراث . [ ح ِ] (ع اِ) تیر تمام ناتراشیده . || بیخ پیکان . ج ، اَحْرِثة. || رفتن جای چله در سوفار تیر. (منتهی الارب ). جای چله یعنی زه در سوفار تیر.
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
هراس . [ هَُ ] (اِخ ) ۞ شاعر معروف رومی که میان سالهای 65 تا 8 ق . م . زیسته است . (از وبستر زبان امریکایی ). کینتوس هراسیوس فلاکوس ۞ شا...
ترس شدید یا بیمارگونه که در روانشناسی به هَراس، هراسزدگی (به انگلیسی: phobia)[۱]، فوبی یا فوبیا شهرت دارد عبارت است از نوعی بیمارگونه و پایدار از ترس...
حاج هراس . (اِخ ) محمدبن محمدبن ابراهیم . رجوع به محمدبن محمد.... شود.
هراس انگیز. [ هََ اَ ] (نف مرکب ) ترساننده .ترس آور. ترسناک . هراسناک . (یادداشت به خط مؤلف ).
هراس دادن . [ هََ دَ ] (مص مرکب ) ترسانیدن . هراسانیدن . (یادداشت به خط مؤلف ).
هول و هراس . [ هََ/ هُو ل ُ هََ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ترس و بیم .- در هول و هراس بودن ؛ با ترس و بیم دست به گریبان بودن .
هراس داشتن .[ هََ ت َ ] (مص مرکب ) ترسیدن . هراسیدن : از این بگذری سفله آن را شناس که از پاک یزدان ندارد هراس . فردوسی .که دارند روز و شب ...
هراس افتادن . [ هََ اُ دَ ] (مص مرکب ) ایجاد ترس شدن . بیم و هراس پیش آمدن در کاری : شنزبه گفت : سخن تو دلیل می کند بر آنکه از شیر مگر هر...
این مقاله که بخش عمده آن از ویکی انگلیسی ترجمه شدهاست، در مورد کلماتی با پسوند فوبیا که با ترکیب ترس یا هراس به فارسی ترجمه میشوند، نوشته شدهاست. ب...