گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حراث نویسه گردانی: ḤRʼṮ حراث . [ ح َرْ را ] (ع ص ، اِ) برزگر. کشاورز. (منتهی الارب ). ج ، حراثون ، حراثین : در زمین چار عنصر هفت حراث فلک تخم دولت تا کنون بر امتحان افشانده اند. خاقانی .حراث ایام بر موضع لاله زارش خرده ٔ زعفران ریخته . (سندبادنامه ص 189). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی هراس هراس . [ هَُ ] (اِخ ) ۞ شاعر معروف رومی که میان سالهای 65 تا 8 ق . م . زیسته است . (از وبستر زبان امریکایی ). کینتوس هراسیوس فلاکوس ۞ شا... هراس ترس شدید یا بیمارگونه که در روانشناسی به هَراس، هراسزدگی (به انگلیسی: phobia)[۱]، فوبی یا فوبیا شهرت دارد عبارت است از نوعی بیمارگونه و پایدار از ترس... حاج هراس حاج هراس . (اِخ ) محمدبن محمدبن ابراهیم . رجوع به محمدبن محمد.... شود. هراس انگیز هراس انگیز. [ هََ اَ ] (نف مرکب ) ترساننده .ترس آور. ترسناک . هراسناک . (یادداشت به خط مؤلف ). هراس دادن هراس دادن . [ هََ دَ ] (مص مرکب ) ترسانیدن . هراسانیدن . (یادداشت به خط مؤلف ). هول و هراس هول و هراس . [ هََ/ هُو ل ُ هََ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ترس و بیم .- در هول و هراس بودن ؛ با ترس و بیم دست به گریبان بودن . هراس داشتن هراس داشتن .[ هََ ت َ ] (مص مرکب ) ترسیدن . هراسیدن : از این بگذری سفله آن را شناس که از پاک یزدان ندارد هراس . فردوسی .که دارند روز و شب ... هراس افتادن هراس افتادن . [ هََ اُ دَ ] (مص مرکب ) ایجاد ترس شدن . بیم و هراس پیش آمدن در کاری : شنزبه گفت : سخن تو دلیل می کند بر آنکه از شیر مگر هر... فهرست هراس ها این مقاله که بخش عمده آن از ویکی انگلیسی ترجمه شدهاست، در مورد کلماتی با پسوند فوبیا که با ترکیب ترس یا هراس به فارسی ترجمه میشوند، نوشته شدهاست. ب... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود