حزنبل
نویسه گردانی:
ḤZNBL
حزنبل . [ ح َ زَ ب َ ] (ع ص ، اِ) زن گول . || مرد کوتاه استوارخلقت . دِغة. کوتاه محکم خلق . (مهذب الاسماء). || عجوز فانیة. || سطبرلب و بلندزهار. || شرم زن و جز آن و نون زائد است . (منتهی الارب ). رجوع به حزمل و خرمل شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حزنبل . [ ح َ زَ ب ُ / ح َ زَ ب َ ] (ع اِ) بیخی است که از طرف شام و بیت المقدس آورند. (منتهی الارب ).حسین خلف گوید: سفید تیره رنگ میباشد. ی...
حزنبل . [ ح َ زَ ب َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عاصم التمیمی ، عالم راویة. او کتاب السرقات تألیف ابن السکیت را روایت کرده است . (ابن الندیم ). ...