حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سهل بن عبداﷲ سرخسی ، کاتب و خطیب فصیح ، وزیر مأمون عباسی و پدر پوران زوجه ٔ مأمون بود و شعرا در مدح اوقصیده ها دارند. در پایان عمر به مرض سویداء گرفتار و دیوانه شد و او را زنجیر کردند و در خراسان به سال 203 هَ . ق . درگذشت . (وفیات الاعیان ). صاحب ذریعه گوید: بخشی از «جاویدان خرد» را حسن بن سهل از پهلوی به عربی برای مأمون عباسی ترجمه کرد و ابن مسکویه آنرااز نو تحریر کرده است . (ذریعه ج 5 ص 78 و ج 4 ص 400).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۵.۱۴ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی اسود. رجوع به حسن پاشا شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی اشتیبی . رجوع به حسن عدلی و حسن طالبی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی اسوانی برادر نجم الدین حسین بدال . مجاور مدینه و امام مسجد بود و در 724 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 29...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی الاصغربن علی السجاد. رجوع به حسن افطس و افطس شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی خلیلی . رجوع به حسن قوی در شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی حرمازی ابوعلی . از موالی و بستگان بنی هاشم و از آل سلیمان بن علی بن عبداﷲبن عباس است و از آن روی وی را...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی سنجری . رجوع به حسن دهلوی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی صقلی . رجوع به حسن کلبی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی طبری . رجوع به عماد طبری و ذریعه ج 1 ص 14 و 392 و ج 3 ص 405 و ج 4 ص 437 شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی قاینی . رجوع به حسن قاینی شود.