حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سهل بن عبداﷲ سرخسی ، کاتب و خطیب فصیح ، وزیر مأمون عباسی و پدر پوران زوجه ٔ مأمون بود و شعرا در مدح اوقصیده ها دارند. در پایان عمر به مرض سویداء گرفتار و دیوانه شد و او را زنجیر کردند و در خراسان به سال 203 هَ . ق . درگذشت . (وفیات الاعیان ). صاحب ذریعه گوید: بخشی از «جاویدان خرد» را حسن بن سهل از پهلوی به عربی برای مأمون عباسی ترجمه کرد و ابن مسکویه آنرااز نو تحریر کرده است . (ذریعه ج 5 ص 78 و ج 4 ص 400).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن سلیمان صرخدی خطیب . در رجب 701 هَ . ق . در قاهره درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 24).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن سنجر مسکنی مدنی ، وزیر طفیل بن منصور، امیر مدینه بود ودر 748 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 صص 24-25).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن شبیب معمری . رجوع به حسن معمری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن شجاع ضریر، شاگرد ابن فارس . در ربیعالاول 636 هَ . ق . متولد و در شوال 709 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالرحمان . رجوع به حسن یازوری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالعزیز. رجوع به حسن مرغینانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالکریم . رجوع به حسن فتال شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲ. رجوع به حسن علیاری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عمر. رجوع به حسن مراکشی شود.
حسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن علی بن عمر اسناوی ، شاگرد شیخ بهاءالدین قفطی . در 718 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 25).