حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سهل بن عبداﷲ سرخسی ، کاتب و خطیب فصیح ، وزیر مأمون عباسی و پدر پوران زوجه ٔ مأمون بود و شعرا در مدح اوقصیده ها دارند. در پایان عمر به مرض سویداء گرفتار و دیوانه شد و او را زنجیر کردند و در خراسان به سال 203 هَ . ق . درگذشت . (وفیات الاعیان ). صاحب ذریعه گوید: بخشی از «جاویدان خرد» را حسن بن سهل از پهلوی به عربی برای مأمون عباسی ترجمه کرد و ابن مسکویه آنرااز نو تحریر کرده است . (ذریعه ج 5 ص 78 و ج 4 ص 400).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن . رجوع به حسن نقشبندی و حسن حلیمی و حسن صاغانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن بزرگ امید. رجوع به حسن نومسلمان شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن حمدون . رجوع به حسن کاتب شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن علی بغدادی . رجوع به حسن خلال شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن علی . رجوع به حسن صغانی شود.
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن محمدبن محمدبن بزرگ امید. رجوع به حسن نومسلمان و غزالی نامه حاشیه ٔ ص 37 شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مروان الموثق . در 607 هَ . ق . درگذشت . او راست :«الفائق فی علم الوثائق ». (هدیةالعارفین ج 1 ص 280).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن ازمیری . رجوع به حسن ازمیری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن شیبانی . رجوع به حسن قمی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن طوسی . وی پسر شیخ الطائفه ٔ طوسی صاحب تهذیب و استبصار میباشد. و کنیت او ابوعلی و تا 515 هَ . ق . زند...