حصار
نویسه گردانی:
ḤṢAR
حصار. [ ح ِ ] (ع مص ) محاصره کردن کسی را در جنگ . (کشاف اصطلاحات الفنون ). محصور کردن کسی یا سپاهی را. محاصره . حصاری کردن کسی را به جنگ .
واژه های همانند
۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۰ ثانیه
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در 23500گزی جنوب باختری ارومیه 10500گزی جنوب باختری ش...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فرورق بخش حومه ٔ شهرستان خوی . واقع در سی وسه هزارگزی باختر خوی و 19هزارگزی جنوب باختری شوسه ٔ خوی ب...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه . واقعدر چهارهزارگزی جنوب باختری بخش و چهارهزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز، خط آهن ...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو. واقع در 46هزارگزی شمال باختری پلدشت و هیجده هزارگزی شمال اراب...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهارایماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 26هزارگزی شمال خاوری قره آغاج و 24هزارگزی جنوب شوسه...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل . واقع در هیجده هزارگزی جنوب اردبیل . 1500گزی شوسه ٔ خلخال به اردب...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد. واقع در هفت هزارگزی جنوب بوکان و دوهزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان ...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. واقع در 15هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و یازده هزارگزی شوسه ٔ...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه . واقع در 32هزارگزی جنوب خاور شاهین دژ. سه هزارگزی جنوب ارابه رو ...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) محلی کنار راه همدان بکرمانشاه ، میان همدان و چشمه ٔ قصبان در389000گزی تهران .