حصار
نویسه گردانی:
ḤṢAR
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو. واقع در 46هزارگزی شمال باختری پلدشت و هیجده هزارگزی شمال ارابه رو اوزان به دیزه . ناحیه ای است واقع در دره . معتدل سالم . دارای 132 تن سکنه میباشد. کردی زبانند. از چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، توتون . اهالی به کشاورزی ، گله داری گذران می کنند. از صنایع دستی جاجیم بافی . راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
علی حصار. [ ع َ ی ِ ح َص ْ صا ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابراهیم خزرجی فاسی ، مشهور به حصار و مکنّی به ابوالحسن . وی در فاس متولد شد و در س...
حصار شهاب . [ ح ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در یازده هزارگزی شمال مشهد و 2هزارگزی شمال کشف رود. ن...
حصار ساتی . [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در 14هزارگزی جنوب باختر علیشاه عوض ، کنار راه عمومی رباطکریم به بیدکن...
حصار ضبطی . [ ح ِ ض َ ] (اِخ ) دهی است جزو بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در بیست هزارگزی جنوب خاور شهریار وسه هزارگزی شمال راه رباطکریم به...
حصار عیسی . [ ح ِ سا ] (اِخ ) دهی است ازدهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در یازده هزاروپانصدگزی شمال باختری اسفراین و پانزده ه...
حصار کردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محاصرت کردن . به حصار درآوردن دژ یا جائی را : بی در و روزن بسی حصارستان بی در و روزن کس حصار کند. ناص...
حصار کرنی . [ ح ِ ؟ ] (اِخ ) حصاری نزدیک مرند و پل ضیاءالملک . (حبیب السیر ج 3 ص 439) (نزهة القلوب ).
باغ حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عیسوند بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 6 هزارگزی جنوب باختر برازجان در کنار شوسه ٔ برازجان به ...
حصار آندف . [ ح ِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . واقع در 307هزارگزی شمال باختری قوچان و 2هزارگزی خاور شوسه ٔ...
حصار ارضی . [ ح ِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین .واقع در 54هزارگزی شمال باختر آوج و 29هزارگزی راه عمومی ...