حصار
نویسه گردانی:
ḤṢAR
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 25هزارگزی جنوب کهنوج و پانزده هزارگزی خاور راه مالرو انگهران به جاسک . ناحیه ای است کوهستانی گرمسیر. دارای 40 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حصار آستان قدس . [ ح ِ رِ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در شش هزارگزی جنوب باختری اسفراین و ...
حصار آقا شمسعلی .[ ح ِ / ح َ ش َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان . واقع در سه هزارگزی جنوب خاوری همدان ....
حصار شاهوردیخان . [ ح ِهَْ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. واقع در هفده هزارگزی شوسه ٔ عمومی بجنورد به اسفراین...
کامرانیه و حصار بوعلی . [ نی ی ِ وَ ح ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران . واقع در سه هزارگزی خاور تجریش کنار راه شوسه ٔ تجر...
هصار. [ هََ ص ْ صا] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
شهرکی است به برا کوه نهاده؛ کم مردم و با کشت و برز بسیار و نعمت. (حدودالعالم ص 135)
حسار. [ ح َ ] (ع اِ) نباتیست . (مهذب الاسماء). نباتیست که به گزر ماند. || سپندان .