حصن
نویسه گردانی:
ḤṢN
حصن . [ ح ِ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های هشتگانه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان . حدود آن از شمال به دهستان حومه ٔ زرند و سیریز، از خاور به دهستان سبلوئیه ، از جنوب به بخش رفسنجان و از باختر به دهستان نوق رفسنجان . این دهستان در دامنه واقع شده و هوای آن معتدل و آب آن از قنوات است . از 21 آبادی تشکیل شده و در حدود 1500 تن سکنه دارد. راهش مالرو است . مرکز دهستان ، قریه ٔ حصن است . محصولش غلات ، حبوبات ، پنبه و پسته و صادرات آن پسته است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی آن قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن موسی نصبی . درگذشته ٔ 250 هَ . ق . در دربار متوکل عباسی بود و کتاب «الاغانی علی حروف المعجم » را برای او تألیف ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن موسی نوبختی . رجوع به حسن نوبختی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن مهران . رجوع به حسن محمدبن سماعةبن مهران شود.
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن میمون اخباری . رجوع به حسن بصری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن ناصر علوی . رجوع به حسن غزنوی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن نبهان بن تنوخی ، مکنی به ابوعلی کاتب . متولد 646 هَ . ق . در کرک وجد او قاضی مصر بود و خود به شهادت می پرداخت . ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن نجار نمیمی . رجوع به حسن بن محمدبن جعفر شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن نصربن حسین بن جبرئیل انصاری ، محتسب قاهرة. در جمادی دوم 709 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 47).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن نوح بن یوسف بن محمدبن آدم هندی بهروچی . درگذشته ٔ 11 ذی قعده ٔ 939 هَ . ق . او راست : «امامة امیرالمؤمنین ». (ذریعه...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن نوح . رجوع به حسن قمری شود.