اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حض

نویسه گردانی: ḤḌ
حض . [ ح َض ض / ح ُض ض ] (ع مص ) برانگیختن . (دهار) (ترجمان عادل ). برانگیختن کسی و جز آن . برانگیختن کسی را بر جنگ کسی . حِضّیضی ̍. حُضّیی . براوژولیدن بر کاری . (زوزنی ). تحضیض . افژولیدن . || تحریض به طعام . برانگیختن کسی را بر طعام . (آنندراج ). || فاشویدن آتش . (تاج المصادر بیهقی ). حث . (مهذب الاسماء). افژلیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (ص ) تازه . (غیاث از شرح نصاب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
هز. [ هََ زز ] (ع مص ) جنبانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
هذ. [ هََ ذذ ] (ع مص ) سبک بریدن . (منتهی الارب ). تند بریدن . (اقرب الموارد). || شتاب خواندن مکتوب را ویقال : یهذ القرآن و الحدیث ؛ ای یرده...
هذ. [ هَِ ذذ ] (ع ص ) بسیار برنده و عاصم آن را به ضم اول ضبط کرده است . (اقرب الموارد).
حزء. [ ح َ ] (ع مص ) حزء سراب چیزی را؛ برداشتن کوراب آن را. (منتهی الارب ). || حزء ابل ؛گرد کردن شتران و راندن آنان را. (منتهی الارب ). ...
هذء. [ هََ ذْءْ ] (ع مص )زود بریدن چیزی را، زودتر از هَذّ. || هلاک گردانیدن عدو را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخن مکروه شنوانیدن ...
هذء. [ هََ ذَ ءْ ] (ع مص ) هلاک شدن از سرما. (منتهی الارب ).
هزء. [ هََ زْءْ ](ع مص ) شکستن چیزی را. || به سرما کشتن شتر را. || جنبانیدن راحله را و حرکت دادن . || مردن . (اقرب الموارد) (منتهی الار...
هزء. [ هَُ زْ ءْ / هَُ زُءْ ] (ع مص ) فسوس کردن به کسی . (منتهی الارب ). فسوس . (ترجمان جرجانی ) (اقرب الموارد). در اقرب الموارد به فتح اول ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
آرش
۱۳۹۶/۰۳/۲۶
0
3

با سلام، معنی کلمه اشتباه درج شده، چون به نظر منبع لغتنامه دهخدا ست که با همین شرح می باشد ولی با املای «حظ»


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.