هذ
نویسه گردانی:
HḎ
هذ. [ هَِ ذذ ] (ع ص ) بسیار برنده و عاصم آن را به ضم اول ضبط کرده است . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
هذ. [ هََ ذذ ] (ع مص ) سبک بریدن . (منتهی الارب ). تند بریدن . (اقرب الموارد). || شتاب خواندن مکتوب را ویقال : یهذ القرآن و الحدیث ؛ ای یرده...
هذء. [ هََ ذْءْ ] (ع مص )زود بریدن چیزی را، زودتر از هَذّ. || هلاک گردانیدن عدو را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخن مکروه شنوانیدن ...
هذء. [ هََ ذَ ءْ ] (ع مص ) هلاک شدن از سرما. (منتهی الارب ).
هز. [ هََ زز ] (ع مص ) جنبانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
هض . [ هََ ض ض ] (ع مص ) شکستن چیزی را و کوفتن . (منتهی الارب ). شکستن . (تاج المصادر بیهقی ). شکستن و خرد کردن . (اقرب الموارد). || شکستن ،...
حذ. [ ح ُذذ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَحَذّ. || ج ِ حَذّاء.
حذ.[ ح َذذ ] (ع مص ) بریدن از بیخ . (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || به سرعت رفتن . || (اصطلاح عروض ) تهانوی گوید: نزد عروض...
حز. [ح َ ز ز ] (ع مص ) بریدن . بریدن سر یا اندامی دیگر. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). قطع. بریدن گیاه و موی و مثل آن . || خراشیدن . خراش د...
حز. [ ح َ ز ز ](ع اِ) رخنه و بریدگی در چیزی . فُرجَه . ج ، حزوز. || نزد اطباء تفرق اتّصالی در وسط عضله بعرض . جدا ساختن پیوندیست که در وسط ...
حز. [ ح َ ز ز ] (اِخ ) موضعی است به سراة که میان یمن و تهامه است و معدن لاژورد دارد، و سومین سراة به حساب آید. (معجم البلدان ). رجوع به ...