حضرت . [ ح َ رَ ] (ع مص ) حضور. مقابل غیبت ، غیاب : مانع از خدمت وعایق از حضرت این حال بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).- بحضرت ، در حضرت ؛ بحض...
حضرت . [ ح َ رَ ] (اِخ ) از القاب خدا : ... خبر داد از زهری از انس از رسول صلی اﷲ علیه و سلم از جبرئیل از حضرت که گفتی من با بنده آن کنم...
حضرت . [ ح َ رَ ] (اِخ ) لقب حضرت محمد (ص ) : و بنده خواست کی این مضمون با انساب و تواریخ عرب و حضرت و ائمه ٔ دین مبین رضوان اﷲ علیهم در...
نگاه کنید به مسیح. این واژه ...
حضرتعالی. این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین این است: تافاک (سغدی)
امین حضرت . [ اَ ح َ رَ ] (اِ مرکب ) از القاب دوره ٔ قاجاریه بود. برادر بزرگ امین السلطان میرزا علی اصغرخان اتابک این لقب را داشت . رجوع به ...
صنیع حضرت . [ص َ ع ِ ح َ رَ ] (اِخ ) از کسانی بود که در مبارزه ٔ مشروطیت پیوسته دولتیان را یاری میداد و جمعی از اوباشان را فراهم آورده بمجلس...