اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حفت

نویسه گردانی: ḤFT
حفت . [ ح َ ] (ع مص ) هلاک کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || کوفت کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کوبیدن چیزی را. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (آنندراج ). || نازک کردن گردن چیزی : حفته حفتاً؛ دق ّ عنقه . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
هفت پاره . [ هََ رِ ](اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کازرون که 82 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ شاپور و محصول عمده اش غله و صیفی ...
هفت پایه . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) هرچیز که دارای هفت پایه باشد : کمر هفت چشمه را دربست بر سر تخت هفت پایه نشست .نظامی .
هفت حصار. [ هََح ِ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت آسمان است : تا فلک برکشیده هفت حصارمنجنیقی چنین نشد بر کار.نظامی .
هفت چوبه . [ هََ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ورامین شهرستان تهران که 411 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ،صیفی و میوه ...
هفت خضرا. [ هََ خ َ ] (اِ مرکب ) به معنی دوم ِ هفت خزینه است که هفت آسمان باشد. (برهان ). هفت آسمان . هفت فلک . هفت خروارکوس . هفت خراس . رجوع ب...
هفت خانه . [ هََ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر که 250 تن سکنه دارد. آب آن از قنات ، محصول عمده اش غله ، پنبه ، زیره ...
هفت خانی . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش خزل شهرستان نهاوند که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، توتون ، کتیرا و لبنیات...
هفت خدنگ . [ هََ خ َ دَ] (اِ مرکب ) کنایت از سبعه ٔ سیاره است : این هفت خدنگ چارمیخی وین نه سپر هزارمیخی .نظامی .
هفت خراس . [ هََ خ َ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت آسمان است که سماوات سبع باشد. (برهان ). رجوع به هفت چشم خراس و نیز رجوع به خراس شود.
هفت چراغ . [ هََ چ ِ ] (اِ مرکب ) هفت ستاره . (آنندراج ).
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۳۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.