حقاء
نویسه گردانی:
ḤQAʼ
حقاء. [ ح ِ ](ع اِ) درد شکم از خوردن گوشت . || حقو.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حقاء. [ ح َ ] (ع اِ) ازار. || جای ازار بستن از میان .
حقا. [ ح َق ْ قا ] (ع ق ) قسم بحق . سوگند با خدای . بخدا قسم . بحق حق . بحق خدا : حقا که ندارد بر او دنیاقیمت واﷲ که ندارد بر او گیتی مقدار. فر...
حقا. [ ح ِ ] (اِخ ) حقاء. نام موضعی به نعمان از منازل هذیل . (معجم البلدان ).
حق ا. [ ح َق ْ قُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) امری که مخالفت آن اجراء حد یا تعزیرایجاب کند. مقابل حق الناس . رجوع به ماده ٔ حق شود...
هقع. [ هََ ق َ] (ع مص ) سخت گشن خواه گردیدن ناقه . (منتهی الارب ).
هقع. [ هََ ] (ع مص ) داغ کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
هقع. [ هََ ق ِ ] (ع ص ) آزمند و حریص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).