اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حقارت

نویسه گردانی: ḤQART
حقارت . [ ح َ رَ ] (ع اِمص ) ذلت . خواری . (از اقرب الموارد). زبونی . پستی . فرومایگی . کوچکی . || (مص ) خرد شدن . حقیر شدن . (زوزنی ). خوار شدن . زبون شدن . || خرد شمردن . کوچک شمردن . تحقیر :
در هیچکس بچشم حقارت نظر مکن
تا در تو هم بدیده ٔ تحقیر ننگرند.

خواجه عبداﷲ انصاری .


مبین در هیچ شخصی از حقارت
که نپذیرد در این جا دل عمارت .

ناصرخسرو.


در من بحقارت نتوان کرد نگاه
یک باز سپید به ز صد باز سیاه .

ادیب صابر.


دو امیرزاده در مصر بودند، یکی علم آموخت و آن دگر مال اندوخت ... پس این توانگر بچشم حقارت در فقیر نظر کردی . (گلستان ). رجوع به حقارة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چشم حقارت . [ چ َ / چ ِ م ِ ح ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نظر تحقیر. دیده ٔ حقارت .- بچشم حقارت در کسی یا چیزی نظر کردن ، سوی کسی بچشم حق...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.