اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حلیم

نویسه گردانی: ḤLYM
حلیم . [ ح َ ] (ع ص ) بردبار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان عادل بن علی ) (مهذب الاسماء). خویشتن دار. ج ، حُلَماء، احلام . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) پیه فربهی . || شتر فربه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). اشتر فربه . || گندم با.هریسه . و آن آشی است معروف . (آنندراج ) :
شوربا چند خوری دست بگندمبا زن
که حلیم است برای دل و جان افکار.

بسحاق اطعمه .


چو ذوق حلیمش بمدرس نشاند
کتابی بجز نان و حلوا نخواند.

ملاطغرا (از آنندراج ).


لبش از گفتن و پختن محک بود
همه جوش حلیم بی نمک بود.

زلالی (از آنندراج ).


- حلیم پز ؛ کسی که پزنده ٔ حلیم است .
- حلیم پزی ؛ شغل و عمل حلیم پز.
- || دکان حلیم پز.
- امثال :
از هول حلیم توی دیگ نیفتی .
مگر سر حلیم روغن میری .
هم از شوربای قم ماند هم از حلیم کاشان .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حلیم . [ ح َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .
هلیم . [ هََ ] (اِ) به فارسی عبارت از مرق و گوشت و گندم مهراء پخته است و در افعال مانند هریسه . (حکیم مؤمن ). خوراکی است که از بلغور و گ...
هلیم . [ هََ ] (ع ص ) چسبنده از هر چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گل لاصق بشی ٔ. (مخزن الادویه ) (حکیم مؤمن ).
خوراکی است ایرانی که با بادنجان و گوشت پخته می شود.
به حالتی گفته می‌شود که کسی در تلاش برای کسب سود زیاد، ناگهان دچار خسران و ضرر شدیدتری می‌شود
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۲/۱۱/۱۱ Iran
0
0

نوشتن کاین غذا بصورت هلیم درست است یا حلیم؟


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.