حو
نویسه گردانی:
ḤW
حو. [ ح ُوو ] (ع اِ) ج ِ حَوّاء. (منتهی الارب ). رجوع به حواء شود. || ج ِ احوی . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
حمل هو ذوهو. [ ح َ ل ِ هَُ وَ هَُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حمل مواطات اقتضاء آن کند که موضوع و محمول را اتحاد بود بوجهی ، و مغایرت بوجهی...
قید بما هو موجود به این اشاره دارد که علت بحث در خصوص موجود به جهت موجود بودنش است
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
های و هو کردن . [ ی ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آه وناله و افغان کردن . غوغای ماتم زدگان و مصیبت دیدگان سر دادن . گریه و زاری و نوحه سرایی کردن ...
نهنگان حقیقی (نیک[۱] نهنگان، هو [۲]نهنگان) یا نهنگان سیاه، سه گونه از نهنگان بالین از سرده Eubaleena هستند: نهنگ حقیقی اطلس شمالی (E. glacialis)، نهنگ...
های و هو برگرفتن . [ ی ُ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) شور و غوغای طرب به پا کردن . هیاهوی مستی آغاز کردن . هایاهوی سر دادن : لب خوشدلی های ...