حوض
نویسه گردانی:
ḤWḌ
حوض . [ ] (اِخ ) نام کواکبی چند از دب اکبر: و پیش بنات النعش بزرگ ستارگان بکردار نیم دایره ، آنرا حوض خوانند. (التفهیم ). رجوع به دب اکبر از صور کواکب و نفایس الفنون شود.
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حوز. (ع اِ) نام درختی است . رجوع به حور شود.
هوذ. [ هَُ وَ ] (ع اِ) ج ِ هوذة. رجوع به هوذة شود.
هوز. (اِ) آواز تند و تیز را گویند مانند صدایی که از طاس برنجی و امثال آن برآید. (برهان ) : باز بانگ اندراوفتاد به هوزآهو آزاد شد ز پنجه ٔ یوز....
هوز. [ هََ وْ وَ ] (اِ) دومین صورت از صور هشتگانه ٔ حروف جُمَّل که شامل سه حرف «هَ» و «و» و «ز» و به ترتیب برابر با پنج و شش و هفت است : ...
هوز. [ هََ ] (ع اِ) گله ٔ گوسفند. (مهذب الاسماء).
هوز. [ هََ وْ وَ ] (اِخ ) نام ملکی از ملوک حمیر است . (منتهی الارب ).
هوز. (اِخ ) خوز. رجوع به خوز شود. جمع معرب آن اهواز است و نام قوم ساکن خوزستان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).