حیاط
نویسه گردانی:
ḤYAṬ
حیاط. [ ح َ ] (از ع ، اِ) محوطه و هر جای دیواربست و سرای و خانه و صحن خانه . (ناظم الاطباء). صحن و گشادگی خانه . در تداول فارسی ، فضائی وسیع و بی سقف که اطاقها بر طرفی یا چند طرف آن بنا شده است .
- حیاط آشپزخانه .
- حیاط اندرونی .
- حیاط بیرونی .
- حیاط خلوت ؛ سراچه ای در خانه که برای کارهای خاص کنند.
- حیاط طویله .
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حیاط. (ع اِ) ج ِ حائط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حائط شود.
حیاط خلوت. الف. حیاط کوچک در پشت خانة مسکونی و مستقل از حیاط بزرگ. ب. جائی که انسان بدون توجه به، و یا بدون دغدغه از، دنیای خارج به امور شخصی خود می پ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آفتاک āftāk (سغدی) زندگی zendegi (دری) ژیوان živān (سغدی: žvān) اژوان ežvān (سغدی) ژیداگ (پارتی: židag) ***فانکو...
حیات . [ ح َ ] (ع اِمص ) عمر. زیست . زندگی . مقابل ِ ممات . زندگانی . (آنندراج ) : کی باشدت نجات ز صفرای روزگارتاباشدت حیات ز خضرای آسمان . خا...
حیات . [ ح َی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ حیة. مارها. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به حیة شود. || کرمان دراز بزرگ که در امعاءالدقاق افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشا...
هیاط. (ع مص ) بانگ وفریاد کردن . مهایطة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نزدیک گردیدن . || دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )....
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نیکایا (سنسکریت: نیکایَ)
شِرنی (سنسکریت: شْرِنی)
وِرات (سنسکریت: وْراتَ)
شانْد shãnd (کردی)
لیژن (کردی: لیژ...
هیأت . [ هََ ءَ ] (ع اِ) سان . (دهار). صورت .(السامی ) (غیاث اللغات ) (کشاف اصطلاحات الفنون ). شکل . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (غیاث اللغات ) (م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.