حیلة
نویسه گردانی:
ḤYL
حیلة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) بزان بسیار. || گله ٔ گوسفند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حذافت و جودت نظر و قدرت بر تصرف . (منتهی الارب ). اسم است احتیال را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). حیل . حول . (منتهی الارب ). || سنگها که از اطراف و جوانب کوه بپائین افتند و بسیار گردند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حیلة. [ ل َ ] (ع اِ) حیله . حذاقت و جودت نظر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قدرت بر تصرف . (منتهی الارب ). نظر و قدرت بر تصرف و توان...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: نیرنگ (پارسی دری)، آدَب (اوستایی)، دائوس (اوستایی: دَئُثری)، دَبیتان (اوستایی: دَئیبیتان)، دَئیوی daivi (اوستایی...
حیلَه در عربی به معنی استادکاری و زرنگی و زیرکی دارد و یک صفت مثبت می باشد در حالی که در فارسی حیلِه یک صفت منفی می باشد و معنی فریب و نیرنگ دارد.
هیلة. [ ل َ ] (ع اِ) ترس و کار هولناک . (منتهی الارب ). مخافة و ترس . (اقرب الموارد).
هیلة. [ هََ ل َ ] (اِخ ) نام بزی که زالی را بود که دوشنده اگر بر وی سختی کردی شیر دادی و الا سرون زدی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب...
هیله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) ۞ بر وزن و معنی حیله باشد. || و کلمه ٔ نیک را نیز گویند. (برهان ).
فریبکار، نیرنگباز، حقه باز، کلک باز، کلاهبردار
بی حیله . [ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) آنکه حیله و مکر نداشته باشد.- بی حیله پیله ؛ از اتباع است .رجوع به حیلة شود.
روباه حیله . [ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) آنکه در حیله گری و مکاری و نیرنگ بازی چون روباه باشد : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه ، آهودو...