خار
نویسه گردانی:
ḴAR
خار. (ص ) خوب (بلهجه ٔ طبری ).
واژه های همانند
۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
پاچه خوار. املاءِ ناصحیح «پاچه خار».
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رانت خوار. الف. یک شخص دلال مسلک. شخصی که منبع درآمدش خرید و فروش اموال و اجسام می باشد و از اینرو سهمش در اقتصاد جامعه اش بر اساس تولید کالاهای سودمن...
شیشه خوار. [ شی ش َ / ش ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) شیشه خور. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیشه خور در معنی اول شود.
صبوح خوار. [ ص َ خوا / خا ] (نف مرکب ) خورنده ٔ صبوح . آنکه صبوحی خورد : نوشین چو دم صبوح خواران مشکین چو دهان روزه داران . خاقانی .رجوع به ص...
سیکی خوار. [ سی / ی َ خوا / خا ] (نف مرکب ) سیکی خوارنده . سیکی خواره . آنکه شراب مثلث خورد. نوشنده ٔ سیکی . || شرابخوار. باده نوش . (فرهنگ فا...
روزه خوار. [ زَ / زِ خوا / خا ](نف مرکب ) آنکه در ماه رمضان روزه میخورد و روزه نمیگیرد. مقابل روزه دار. (از ناظم الاطباء). روزه خور.
روزی خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) مُرتَزَق . (یادداشت مؤلف ). مردم . خلایق . (شرفنامه ٔ منیری در ذیل روزی خواران ). روزی خورنده . هریک از افراد ...
ریزه خوار. [ زَ / زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) ریزه خور. که خرده های ریز پس مانده ٔ کسی را بخورد. ریزه خور : درگاه سیف دین را نقد است خوان رضوان ...