اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خار

نویسه گردانی: ḴAR
خار. (اِ) سنگ خارا. (آنندراج ). خار پارسی مطلق فلز را گویند و سنگ را نیز چون خاکی است متکون در آب تشبیه به فلز نموده و های مشابه در او الحاق نموده خاره گفته اند. (انجمن آرای ناصری ) :
تیر در سنگ نشسته تا سوفار
خار پشتی نموده پشته خار.

امیرخسرو (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 361).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
خوار و ذلیل . [ خوا / خا رُ ذَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ذلیل . بدبخت . بی قدر. (یادداشت بخط مؤلف ).
خوش و خوار. [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ خوا / خا ](ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سهل . آسان . ساده : نیست جهان باز سوی ما ز چه معنی خوردن ما سوی باز او خوش...
خوار و ضعیف . [ خوا / خا رُ ض َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نحیف . بی توان . بی قدرت . (یادداشت بخط مؤلف ).
خوار گردیدن .[ خوا / خا گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) خوار شدن . بی اعتبار شدن . ناچیز شدن . (یادداشت بخط مؤلف ) : سیاوش بدو گفت کز تو گذشت نبرد دلیران...
رایگان خوار. [ ی ْ / ی ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) رایگان خواره . مفت خوار. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 318) (بهار عجم ). گدا. (آنندراج ) (بهار عجم ...
شورابه خوار. [ ب َ / ب ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) شورابه خوارنده . خورنده ٔ آب شور. (فرهنگ فارسی معین ).
مفت خور
خوار گذاشتن . [ خوا / خا گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مهمل گذاشتن . (یادداشت مؤلف ) : مر آن کرم را خوار نگذاشتندبخوردنْش نیکو همی داشتند. فردوسی .نه ...
اندیشه خوار. [ اَ ش َ / ش ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) غمخوار. تیمارخوار : آن ز ترفیه و صیانت ملک را خیرات بخش و آن ز توجیه و دیانت شرع را اندیشه ...
بیگانه خوار. [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (اِ مرکب ) ۞ نامی است که برای گویچه های سفید وضع شده است . رجوع به جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.