گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خار نویسه گردانی: ḴAR خار. (اِخ ) نام قصبه ای است از مضافات ری . (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 361) : بجای جائزه ٔ شعر گر در این مجلس ببنده لطف کنی شهریاری ری و خار... امیدی (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 361).و احتمال قوی میرود که این کلمه همان خوار باشد. رجوع به خوار شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه واژه معنی پاچه خوار پاچه خوار. املاءِ ناصحیح «پاچه خار». راند خوار این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. زمین خوار این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. رانت خوار رانت خوار. الف. یک شخص دلال مسلک. شخصی که منبع درآمدش خرید و فروش اموال و اجسام می باشد و از اینرو سهمش در اقتصاد جامعه اش بر اساس تولید کالاهای سودمن... شیشه خوار شیشه خوار. [ شی ش َ / ش ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) شیشه خور. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیشه خور در معنی اول شود. صبوح خوار صبوح خوار. [ ص َ خوا / خا ] (نف مرکب ) خورنده ٔ صبوح . آنکه صبوحی خورد : نوشین چو دم صبوح خواران مشکین چو دهان روزه داران . خاقانی .رجوع به ص... سیکی خوار سیکی خوار. [ سی / ی َ خوا / خا ] (نف مرکب ) سیکی خوارنده . سیکی خواره . آنکه شراب مثلث خورد. نوشنده ٔ سیکی . || شرابخوار. باده نوش . (فرهنگ فا... روزه خوار روزه خوار. [ زَ / زِ خوا / خا ](نف مرکب ) آنکه در ماه رمضان روزه میخورد و روزه نمیگیرد. مقابل روزه دار. (از ناظم الاطباء). روزه خور. روزی خوار روزی خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) مُرتَزَق . (یادداشت مؤلف ). مردم . خلایق . (شرفنامه ٔ منیری در ذیل روزی خواران ). روزی خورنده . هریک از افراد ... ریزه خوار ریزه خوار. [ زَ / زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) ریزه خور. که خرده های ریز پس مانده ٔ کسی را بخورد. ریزه خور : درگاه سیف دین را نقد است خوان رضوان ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ صفحه ۱۸ از ۲۶ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود