اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاکی

نویسه گردانی: ḴAKY
خاکی . (اِخ ) نام مردهندی است که در ربیعالاول سال 886 هَ . ق . قدم بمصر گذاشت و ادعاء کرد که سنش 250 سال است . سیوطی در تاریخ الخلفاء گوید: چون او را دیدم عقل تجویز بیش از 70 سال را بر او نکرد، مضافاً آنکه او بر این مدعی خود دلیلی نداشت . بوضع ظاهری ، او مردی قوی هیکل با محاسن کاملاً سیاه رنگ بود. از آنچه از او شنیدم این بود که گفت در سن 18 سالگی من حج گزاردم و چون به هند بازگشتم شنیدم که تاتارها ببغداد رفته اند تا آنجا را بحیطه ٔ تصرف درآورند. او می گفت در زمان سلطان حسن قدم به مصر گذاشتم ، و این سلطان هنوز مدرسه اش را بنا نکرده بود. البته آنچه می گفت صرف ادعا بود و دلیلی برای صحت قولش نداشت . (از تاریخ الخلفاء سیوطی ص 343).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خاکی خراسانی . [ خ ُ ](اِخ ) اسمش امامقلی و معاصر شاه عباس اول و دوم بود. وی در سال 1077 هَ . ق . درگذشت و ظاهراً وفاتش در اوائل سلطنت شا...
هفت حرف خاکی . [ هََ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دال بی نقطه و حای بی نقطه و لام و عین بی نقطه و رای بی نقطه و خای نقطه دار و غین ...
پای خاکی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سفر کردن و قدم رنجه فرمودن باشد. (برهان ). روان شدن بسوی کسی . پیاده آمدن و قدم رنجه کردن ...
سرائیلان توه خاکی . [ س َ ت ِ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و ...
قلعه خاکی مریدار. [ ق َ ع َ م َ ](اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 37هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و س...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.