گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خاکی نویسه گردانی: ḴAKY خاکی . (اِخ ) محمد. از شعرای قرن نهم هجری عثمانی است که صاحب تذکره ای نیز میباشد وی برادر کوچک عاشق چلبی است و او راست این بیت :کوز قیزار دوب کیرمشم بر چشمی آهو عشقنه چشم خونبارم کوروب صانماک بنی صاحب رمد.(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2013). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی خاکی خراسانی خاکی خراسانی . [ خ ُ ](اِخ ) اسمش امامقلی و معاصر شاه عباس اول و دوم بود. وی در سال 1077 هَ . ق . درگذشت و ظاهراً وفاتش در اوائل سلطنت شا... هفت حرف خاکی هفت حرف خاکی . [ هََ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دال بی نقطه و حای بی نقطه و لام و عین بی نقطه و رای بی نقطه و خای نقطه دار و غین ... پای خاکی کردن پای خاکی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سفر کردن و قدم رنجه فرمودن باشد. (برهان ). روان شدن بسوی کسی . پیاده آمدن و قدم رنجه کردن ... سرائیلان توه خاکی سرائیلان توه خاکی . [ س َ ت ِ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و ... قلعه خاکی مریدار قلعه خاکی مریدار. [ ق َ ع َ م َ ](اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 37هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و س... قدم های خاکی دم آتشین این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود