اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خالی

نویسه گردانی: ḴALY
خالی . (اِ) گلیم بزرگ و منقش و پرزدار که در این زمان قالی گویند. || دایی و خالو. || پوشاک . جامه . لباس . || کمان اَبرو. || لواو علم و رایت . || شعله . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
خانه خالی کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منزل را تخلیه کردن . خانه را خالی کردن : از بد و نیک خانه خالی کردبا پریرخ سخن سگالی کرد...
شانه خالی کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعراض کردن . روگردانیدن . سرپیچیدن . سر باز زدن . شانه تهی کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 44). ا...
جای برای کسی خالی کردن . [ ب َ ی ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . (بهار عجم ) (آنندراج ). احترام نمودن از آنکس . (ناظم الاطباء). از جای...
خوالی . [ خوا / خا ] (ص ) زیبا. مهنا. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). || (اِ) طعام . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || رودخانه ٔ...
خوالی . [ خ َ ] (ص ) خوالی [ خوا / خا ] . رجوع به خوالی [ خوا / خا ] شود. || (اِ) خوالی [ خوا / خا ] . رجوع به خوالی [ خوا / خا ] شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.