اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خام طمع

نویسه گردانی: ḴAM ṬMʽ
خام طمع. [ طَ م َ ] (ص مرکب ) کسی که دارای آرزوی بیهوده و باطل باشد. (ناظم الاطباء). آنکه او را طمع خام است . نعت است مر کسی را که صاحب طمع خام باشد :
یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس
یکی کلنگی گوید، یکی چه خوزیخوار.

کمال الدین اسماعیل .


نه من خام طمع عشق تو ورزیدم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست .

سعدی (طیبات ).


جانم از پختن سودای وصال تو بسوخت
تو من خام طمع بین که چه سودا دارم .

سعدی .


زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات
ای دل خام طمع این هوس از یاد ببر.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
طمع خام . [ طَ م َ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تمنای امری که ممکن نباشد. (غیاث ). کنایه از توقع داشتن بچیزی است که ممکن الحصول نباشد. (بره...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.