اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خان

نویسه گردانی: ḴAN
خان . (اِخ ) شهرکی است بخوزستان آبادان و خرم و توانگر و با نعمت بسیارو بر لب رود نهاده . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
خان رود. (اِخ ) دهی است از دهستان اردمه بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری طرقبه و 17 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشهد...
خان زیی . [ ] (اِخ ) قریه ای است بفاصله ٔ 45500 گزی جنوب غرب قریه ٔ جلدک در علاقه ٔ حکومت درجه ٔ 4 ترنک و جلدک مربوط بحکومت کلان قلات ولای...
خان دل . [ ن ِ دِ ] (اِخ ) اشاره به کعبه ٔ معظمه است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
خان خر. [ ن ِ خ َ ] (اِ مرکب ) کاروانسرای را گویند و آن را خان نیز نامند. (فرهنگ جهانگیری ).
خان پری . [ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره شهر شهرستان ایلام . ناحیه ای است واقع در 14 هزارگزی شمال باختر دره شهر کنار راه مالرو ایلام . ...
خان تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) قریه ای است بفاصله ٔ 5500 گزی شمال غرب زیارت خواجه سالار واقع در علاقه ٔ خمیاب مربوط بحکومت درجه 3 قرقین متعل...
خان چای . (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان . ناحیه ای است واقع در 56 هزارگزی باختر سیردان و 21 هزارگزی راه ما...
خان بلک . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) شهری بوده است بزرگ و آبادان در ترکستان شرقی یا در چین به زمان شاهرخ میرزا الغبیک . شاهرخ از طرف خود رسولان ...
خان بلی . [ ](اِخ ) نام ناحیتی است از آنسوی رودیان به گیلان . (حدود العالم چ سید جلال الدین طهرانی ضمیمه ٔ گاهنامه ).
خان ببن . [ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان . واقع در 24 هزارگزی باختر رامیان وشمال شوسه ٔ رامیان به گر...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۶۳ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.